شاعرانه های اصفهانی
معشوق من تنها "عشق" توست که بر تارک قلبم خودنمایی میکند و تنها "خیال "توست که در گنجینه ذهنم همچون" مرواریدی در صدف" میدرخشد .کاش روزی به میهمانی چشمان خیسم بیایی تا حریر دلم را فرش زیر پایت کنم بهتر از جانم... ای همه وجودم دفتر شعرهایم پر شده ازتو سطر سطر دفترم هم عاشقت شدند... خودنویسم فقط از تو نوشتن را میداند... آنچنان که اوراق دفترم هم خیال تمام شدن ندارند وقتیکه از تو مینویسم... پس چگونه انتظار داری که من عاشقت نباشم...!! میخواهم از فرشته ای بنویسم که همه زندگی ام در او خلاصه شده کسی که هرم نفسش به زندگی ام گرما میبخشدو نگاه مهربانش آرامش را به قلبم هدیه میدهد کسی که نمیتوانم لحظه ای به وقتی میدانی همه دنیای منی...وقتی میدانی نفسم به نفست بسته است کاش مهربان تر شوی کاش کمی دست دل تنهای مرا بگیری و به دور دست ترین سرزمین ها ببری جایی که فقط من باشم و تو و عاشقانه هایمان... دوستت دارم ای که مرا از کوچه های دلتنگی به حریم امن قلبت راه دادی و تنها محرم حرفهای ناگفته دلت کردی؛دوستت دارم چون از تبار آیینه هایی صاف و زلال و بی غل و غش تو را دوست دارم چون با همه فرق داری. خدایا خدایا به حق کریمان صاحب دلت به مردان تنهای پر هیبتت خدایا به اشک یتیمان آزرده ات خدایا به حق صفای دل عابدت به تنهایی رند ژولیده موی به اشک سرازیر چشم تر عاشقت همه لحظه هامان پر از معصیت ببخشا تو این بندگان از در رحمتت محبت ای وای من و وای من و وای من ای یار ای کاش نمیسوخت مرا طعنه اغیار میسوزم و میسازم و از یاد روم من خاکستر عشقم کندت سخت گرفتار بر باد برفت آنهمه شیدایی و مستی جانا تو بگو چیست بجز درد و شب تار ساقی و شراب و می و باده همه سوداست یارب تو مخواه این دل بیچاره سر دار گفتیم محبت چو نسیمی بنوازد دل ما را غافل که بود سهم دل غمزده دوری و غم یار استاد شعرها و غزل های من سلام تنهاترین مخاطب احساس من سلام هر روز محو غزلهای تو می شوم زیباترین تبلور رویای من سلام می خواستم ببوسمت اما چه خوش خیال گویی تو مانده ای پس آن واژه سلام صبرم تمام می شود ای نازنین من ای کاش مالک تو می شدم ای عشق بامرام
Design By : Pars Skin |