شاعرانه های اصفهانی
محبت ای وای من و وای من و وای من ای یار ای کاش نمیسوخت مرا طعنه اغیار میسوزم و میسازم و از یاد روم من خاکستر عشقم کندت سخت گرفتار بر باد برفت آنهمه شیدایی و مستی جانا تو بگو چیست بجز درد و شب تار ساقی و شراب و می و باده همه سوداست یارب تو مخواه این دل بیچاره سر دار گفتیم محبت چو نسیمی بنوازد دل ما را غافل که بود سهم دل غمزده دوری و غم یار
نوشته شده در چهارشنبه 93/11/8ساعت
8:30 صبح توسط دختری از اصفهان نظرات ( ) |
Design By : Pars Skin |